هارون یوسفی طنز پرداز مشهور افغانستان در سال ۱۳۲۹خورشیدی، در شهر کابل به دنیا آمد. پدرش دکتر نصرالله یوسفی، یکی از فعالان مشروطهخواهی سوم بوده پس از دوره هفتم شورای ملی، همراه با ۱۶تن از همرزمان دیگر مانند؛ عبدالرحمن محمودی و میر غلاممحمد غبار دستگیر و به زندان افکنده شد
هارون یوسفی، دوره ابتدایی و متوسطه را در لیسه غازی به پایان رساند و به دانشکده ادبیات و علوم بشری راه یافت و پس از ختم سال اول دانشگاه با استفاده از بورس تحصیلی وارد دانشگاه دولتی مسکو گردید و در سال ۱۳۵۵ دانشنامهِ فوقلیسانس را در رشته ادبیاتشناسی به دست آورد.
اکنون هارون یوسفی در لندن زندهگی میکند و از سال ۱۳۷۲ بدین سو، در بخش فارسی رادیو بی بی سی کار تهیه و گردانندگی برنامههای هنری و ادبی را بر عهده دارد.
هارون یوسفی که بسیار شوخ طبع و طنزپرداز است، از لحاظ روان شناسی به خوبی میداند که اگر یک جمله خندهدار را به حالت کاملا جدی بیان کند، اثر بیشتری روی مخاطب میگذارد. به همین دلیل بدون اینکه لبخندی بزند، گفتههای طنز خود را بر زبان میآورد. اما او گاهی هم حرفهای جدی را در قالب شوخی میگنجاند. طنز در واقع قالبی است که فکر یوسفی را شکل میدهد و روابطی است برای رساندن پیام او به مخاطب.
یوسفی برای بیان طنزهای خود بیشتر از فن شعر یا داستاننویسی بهره میجوید. (عریضهی میرزا صدف)، یکی از مجموعه طنزهای هارون یوسفی است، که از سوی انجمن نویسنده گان در کابل به نشر رسید. مجموعهای دوم او بنام (من ماندن والا نیستم) در مطبعهی دولتی زیر چاپ بود که از بین رفت. اکنون وی یک مجموعه طنزهای از چهار نویسندهی خارجی را زیر عنوان (نویسنده گان و شاعران غربت) به زبان انگلیسی در لندن به نشر سپرده است و یک مجموعه داستانهای طنزی دیگر به نام (یادداشتهای یک مسافر) آمادهی چاپ دارد.
مجموعهای از سرودههای هارون یوسفی هنوز به طور مستقل به چاپ نرسیده . اما شعرهای او چه به طور پراکنده در مطبوعات افغانستان و چه به طور گزیده در مجموعههای از اشعار افغان ها به ویژه در کتابهای تحت عنوان (پیوند) که در تاجیکستان منتشر شده و (میلاد خورشید) که در کابل به زیور طبع آراسته شده، به نشر رسیده است.
اینجا جا دارد تا نمونه از شعر طنزی او را بگنجانم:
انقلاب کنیم
سر پوقانهها حساب کنیم
زود یک دیگر انقلاب کنیم
باقی ملک را خراب کنیم
با مزاح شعار آزادی
خلق را بیشتر عذاب کنیم
کسی از ما گر انتقاد کند
کافرش در چهار کتاب کنیم
در مقامات عمدهی دولت
دزد ماهرتر انتصاب کنیم
زهر در آب دیگران ریزیم
جام خود را پر از شراب کنیم
دیگران را به جبهه بفرستیم
خود ما چارپلاق، خواب کنیم
از برای فریب یونسکو
کنفرانس منفرانس باب کنیم
انفلابی به راه اندازیم
سر پوقانهها حساب کنیم
فکر کردن چه کار میآید؟
تا که باشد توان، شتاب کنیم
ثروتی دست و پا اگر شد، خوب
گر نشد دیگر انقلاب کنیم
کیسه مال
کیسه میکنم چه روان کیسه میکنم
من در حمام دارالامان کیسه میکنم
نی فکر جا و چوکی و نی منصب و مقام
آسوده از متاع جهان کیسه میکنم
از تار تار کیسه ی من چرک میچکد
آزادهام ز چرک زمان کیسه میکنم
آدم کجاست جان برادر ز بخت شور
شد سالها که پشت خران کیسه میکنم
از زور دست و پنجه ی خود جیره میخورم
بی کنفرانس و نطق و بیان کیسه میکنم
از کیسه مالی کیسه من پر ز مفلسیت
تف میکنم به مال جهان کیسه میکنم
شب ها که میروم لب گلخند به خواب ناز
در خواب دست و پای زنان کیسه میکنم
من کیسه مال نامی و مشهور کابلم
بیخط کشی و طرح و پلان کیسه میکنم